سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام برتر

                             shekoofeyenarges.parsiblog.com


         

اقا اینروزا بیشتر از اینکه دلمون با تو باشه ظاهرمون با تویه
اقا ! پشت شیشه ماشینمون با رنگ قرمز نوشتیم یا حسین
قربون لب تشنه ات برم ! دورو برش هم رنگ قرمز پاشیدیم که
دل بیشتر کباب بشه
که یعنی اره … اینا خونه ! زنگ موبایلمون از ابوالفضل و
چشمای قشنگش میگه ! لباس
سیاه پوشیدیم … محاسن رو بلند کردیم … یه عده چفیه
انداختن دور گردنشون ؛ یه عده
شال سبز انداختن ! بدن ها بوی گلاب میده ! تسبیح به دست گرفتیم !
اقا کیف میکنی از
این ظاهر قشنگ و بچه مسلمونیمون ؟ …. صبح تا شب رادیو تلویزیون و
پخش ماشینامون همه
هی میگن مظلوم حسین  … حسین جان !

میدونی اقا …  این کارا شده کار هر ساله ما ! هر سال سینه میزنیم … اشک
میریزیم … نوحه میخونیم … داد میزنیم ! هی
قربون صدقه ات میریم … هی زار میزنیم …هی غش میکنیم … هی
ضعف میکنیم ! هی تو سرمون
میزنیم … هی دیوونه میشیم ! هی از علی اکبر میگیم ..از علی اصغر میگیم
…از لب تشنه
از تیر حرمله …
از قنداق خونی … از سر بریده ! از خیمه های سوخته ! از شام غریبان
! از اه یتیمان ! … بازم بگم اقا ؟

اقا معذرت ! اما راستش دل خیلی از ماها با تو نیست ! خیلی از ماها حسینی
نیستیم الکی هی میگیم حسین …حسین ! این حسین
حسین گفتنمون … این تو سرو سینه زدنمون دوزار نمی ارزه
! اقا جون اگه ادم حسینی
باشه مگه ریا میکنه …؟ مگه گرونفروشی میکنه …؟ مگه حق بچه یتیم رو
میخوره ؟ مگه
وعده
سر خرمن میده ؟ مگه دروغ میگه ؟ مگه دنبال ناموس مردم راه میفته ؟ مگه مردم
ازاری میکنه ؟ مگه مال بیت المال رو می
چاپه ؟ مگه حق رو ناحق میکنه ؟ مگه دین رو
به دنیا میفروشه ؟ مگه ربا خواری میکنه ؟ دِ نمیکنه دیگه
اقا
!

اقا شرمنده خیلی از ماها دلمون رو نتونستیم راست و حسینی کنیم افتادیم به
جون ظاهرمون … اقا خیلی از ما نتونستیم
مسلمون باشیم شدیم مسلمون نما … فقط ظاهرمون قشنگه !  کارمون
خرابه اقا ! خودمون میدونیمُ بس